بازخوانی بیانات معرفت افزای علامه جوادی آملی درباره صاحب الزمان(عج)
یـــاس کبــــــــــــــــود
وبلاک شخصی جـــــــواد همتی
درباره وبلاگ


دستم بوی گل می داد مرا به حکم چیدن گل محکوم کردند نگفتند که شاید گلی کاشته باشم !!!
آخرین مطالب
نويسندگان

1. چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.

در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون﴾[5]؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: ﴿ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم﴾[6] و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.

2. دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.

وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.

3. حیات حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) از نظر علمی چگونه توجیه می‏شود؟

حیات طولانی امام زمان(علیه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.

دوم. اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود.

بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد.

با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).

مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه‏رو بوده‏اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند.

آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار[1]

این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید:

ای برادر تو همان اندیشه‏ای ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای[2]

بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.

وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏های آن روی دوش ما قرار گرفت.

مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.[3]

همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.

4. مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه می‏شود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟

درباره وجود مبارک حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه می‏شود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کردیم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، می‏تواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است.



[1] ـ مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178.

[2] ـ همان، دفتر دوم، بیت 277.

[3] ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).

[4] ـ الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر» و تفسیرها).

[5] ـ سوره اعراف، آیه 198.

[6] ـ سوره آل‏عمران، آیه 77.


باب دوم؛اولین جملات امام زمان پس از ظهور

از وجود مبارک امام باقر (ع) رسیده است: وقتی ولی عصر أرواحنا فداه ظهور می‌کند که ذات أقدس إله لطفی نسبت به امت انسانی و اسلامی داشته باشد، و دست مرحمت إله بر بالای سر امت اسلامی کشیده بشود، که عقل اینها و اندیشه اینها کامل باشد؛ اینها اندیشوران فرزانه خواهند بود، و خردمندان مُتبحّر و حکیم. آنچه که در جامعه اسلامی می‌گذرد و حکومت می‌کند، «فرهنگ دینی» است. با این رشد مردم شرایط علمی ظهور حضرت را فراهم کرده‌اند. طبق این روایتی که از امام باقر (ع) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.

 


 

دوّمین شرط که مربوط به مدیریت و مدبریّت و شهامت و شجاعت در اجرای احکام الهی است، بیانی است که باز از وجود مبارک امام باقر سلام الله علیه رسیده است که یاران راستین ولی عصر و اصحاب آن حضرت،‌ اَجری مِنْ لِیثْ وَ اَمضَی مِنْ سِنانْ (1). یعنی از شیر شجاع تر، و از نیزه تیز ترند. نمونه اینگونه از شهامت‌ها را در دفاع مقدّس 8 ساله، مردم ایران اسلامی نشان داده‌اند. زن و مرد، بزرگسال و میانسال و نوسال نشان دادند که برای حفظ دین می‌توان از شیر با شجاعت‌تر بود، و از نیزه تیز تر بود، و هر گونه خطری را با جان خرید! پس اگر از نظر رشد فرهنگی به آن نِصاب راه یافتند، و از نظر شهامت و شجاعت به این نِصاب بار یافتند؛ آنگاه شرایط ظهور را تحصیل کرده‌اند.

طنین دعوت مردم به مبدأ و معاد


وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه می‌کند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان می‌رسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ (2). اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر(3) است، متذکّر می‌کنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظه‌ای که در حضور خدا حاضر می‌شوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کرده‌اید.
اگر کسی مبدأ را متذکّر بود، و معاد را متذکّر بود؛ مشکل اخلاقی، حقوقی، فقهی و مانند آن نخواهد داشت. منشأ همه تیرگی‌ها و تبهکاری‌های ما غفلت از مبدأ و معاد است. لذا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است، و در برابر هر فکر و اندیشه‌ای که دارد باید پاسخگو باشد؛ در برابر هر قیام و رفتار و گفتار و نوشتاری که ارائه کرده است، باید جوابگو باشد؛ چنین انسانی جز بر اساس آیه سوره اسراء حرکت نمی‌کند که: رَبِّ اَدخِلْنِی مُدخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ (4). هر کاری که می‌خواهد وارد بشود به نام و یاد خدا، از آن کار بیرون بیاید به نام و یاد خدا.

*گزیده‌ای از پیام گفتاری آیت الله جوادی آملی به بیست و ششمین سمینار سراسری فرهنگی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا


باب سوم؛شما غائبید،نه ما !

وجود مبارک حضرت ولی عصر (عج) فرمود: آفتاب بالأخره هست، این ابر جلوی چشم شما را گرفته؛ شما غائبید،نه ما ! اینکه در جواب آن سئوال که در زمان غیبت از شما چگونه استفاده می کنند، فرمود : مثل آفتاب پشت ابر است؛ یعنی شما غائبید، نه ما !

بزرگانی که معارف روایات را به جد فهمیدند و باور کردند؛ گفتند: ما دو تا درس داریم؛ یک درس عمومی داریم که با این طلبه ها می رویم در مسجد و حسینیّه، درس می خوانیم. یک درس خصوصی هم داریم؛ هم بحث های ما و همشاگردی های ما دیگر اینها نیستند !بلکه یک تکه آهن است، یک تکه چوب است، یک تکه سنگ؛ ما چهارمی آنها هستیم. یک سنگ است و یک چوب است و یک آهن و من زید، چهارمی آنها. آن چوب چیست، آن سنگ چیست، آن آهن چیست که شما چهارمی آنها هستی ؟!

می گویند : آن ( آهن ) همان است که و النّا له الحدید (۱)؛ اگر داودی بود و آهن سردی بود و آن آهن به دست داود نرم شد؛ نه قلب ما از آهن سخت تر است، نه وجود مبارک ولی عصر از داود کمتر است،پس چرا این دل را به او ندهیم و نرمش نکنیم ؟! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا !!

آن ( چوب ) کیست ؟ نه آن چوب چیست؛ آن چوب کیست ؟ آن چوب همین استنحنّانه است. این را هم شیعه نقل کرد، هم سنّی ! وجود مبارک پیغمبر (ص) به حالت ایستاده، به ستون چوبی مسجد مدینه تکیه می داد و سخنرانی می کرد. به حضرت عرض کردند : شما اگرایستاده، سخنرانی کنید، سختتان است، خسته می شوید؛ اجازه بدهید منبر تهیّه کنیم، اجازه فرمودند؛ منبر ۳ پله ای تهیه شد. مستمعین هم حاضر، وجود مبارک پیغمبر از این ستون به طرف این منبر حرکت کرد. دیدند این ستون جزع می کند از مفارقت حضرت ! این را همه دیدند. وجود مبارک حضرت برگشت، این ستون را بغل کرد مثل یک دوست؛ این ستون آرام شد.

بنواخت نورمصطفی آن استن حنّانه را کمترزچوبی نیستی؛ حنانه شو، حنانه شو (۲)

این رفیق دوّم ما !

مرحوم شیخ طوسی ونیز جناب زمخشری در کشّاف نقل کرده؛ یعنی هم سنّی ها نقل کردند، هم شیعه ها که وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود : یک سنگی بود در جاهلیّت، قبل از اینکه من پیغمبر بشوم؛ هر وقت من را می دید، سلام می کرد؛ و نّی لاعر فه الآن (۳)، الآن هم من آن سنگ را می شناسم. هر وقت من را می دید، سلام می کرد؛ این رفیق سوّم ما.

آنهائی که به جائی رسیدند، بعد به خدمت حضرت ولی عصر می رسیدند، شدند بحرالعلوم، آنهایک درس خصوصی هم داشتند. از این درس های عمومی اگر کسی به مقصد می رسید، ما هم از مستان این می بودیم؛ ولی اینطور نیست ! حداکثر این است که آدم جهنّم نرود، بهشت برود، جنّات تجری من تحتها النهار نصیبش بشود، همین! امّا اینکه عند ملیک مقتد ر(۴) باشد، اینها نصیبش نمی شود!!

وجود مبارک حضرت چون قائم است، اینها را می پروراند. و چون قائم است، سعی می کند که قعود ما به قیام ما تبدیل بشود که آن حضرت ظهور بکند؛ و اینجور شاگردان خاص را می پروراند. آنها کسانی اند که وقتی حضرت ظهور کرد، به دیوار کعبه تکیه داد و قرائت فرمود: أنا بقیّه الله (۵)، بقیّه الله خیر لکم ا ن کنتم تعلمون (۶)، همه می شنوند؛ در کوتاه ترین مدت خود را به پیشگاه آن حضرت می رسانند. حالا اگر آن ظهور عمومی پیدا نشود؛ ظهور خصوصی و شاگردی خصوصی که ممکن است.

ظاهر بودن حضرت ولی عصر (عج)

وجود مبارک حضرت فرمود : آفتاب بالأخره هست، این ابر جلوی چشم شما را گرفته؛ شما غائبید،نه ما ! اینکه در جواب آن سئوال که در زمان غیبت از شما چگونه استفاده می کنند، فرمود : مثل آفتاب پشت ابر است؛ یعنی شما غائبید، نه ما ! آفتاب محجوب است یا ما محجوب ؟ این ابر،جلوی آفتاب را گرفته یا جلوی ما را گرفته ؟ در جریان ظلّ گرفتن و کسوف و خسوف چه طور است ؟! آن را ظلّ گرفته یا ما را ظل گرفته ؟! ما را ظل گرفته.

یعنی وقتی زمین بین ما و شمس فاصله شد، آنجا که رو به آفتاب است که کاملاً نور دارد. سایه ماه می افتد روی زمین؛ زمین را ظلّ می گیرد، زمین تاریک می شود؛ ما را ظلّ گرفته، نه شمس را ! ما چون آن شمس را نمی بینیم، می گوئیم : آفتاب را ظلّ گرفته، وگرنه او همچنان روشن است. چون هم آن سمت کره ماه روشن است، و هم سائر نظام کیهانی روشن است. آن را ظلّ نگرفته، ما را ظلّ گرفته؛ این سحاب هم جلوی آن را نگرفته، بلکه مانع ما شده. ولی بالأخره از او بر می آید که مشکل ما را حل کند.

بنابراین هدف خلقت این است که ما فقط عبادت کنیم، یعنی اطاعت. چون بخش پایانی سوره ذاریات یک قضیه نیست که بشر برای عبادت خلق شد، دو تا قضیه است؛ یکی موجبه، دیگری سالبه. نفرمود: خلقت الج نّ و النس ل یعبدون، فرمود : و ما خلقت الجنّ و النس لا لیعبدون؛ یعنی برای غیر عبادت خلق نشد. بنابراین اگر کسی کارهای عادی انجام بدهد که حرام نیست، ولی اثر دینی ندارد؛ لهو و لعب است، معصیت نیست؛او در این ۱۰ ساعت یا ۲۰ ساعت در راستای خلقت حرکت نکرده است.او، هم باید قضیه موجبه را حفظ بکند، هم قضیه سالبه را تا جمیع شئونش بشود نّ صلات ی و نسک ی و محیای و ممات ی ل لّه ربّ العالمین.

چنین انسانی خلیفه کامل است؛ و در عصر کنونی وجود مبارک ولی عصر، یعنی مهدی شخصی موجود موعود از یک سو، قائم غائب (علیه آلاف التحیّه والثناء) از سوی دیگر است که جمعیّت را می برد به سمتی که به مصداق: و ما خلقت الج نّ و النس لا ل یعبدون عمل می کنند و همه کارها می شود عبادی. تولید می شود عبادی، مصرف می شود عبادی، هنر می شود عبادی، ادبیات می شود عبادی … ؛ هم حسن فعلی دارد، هم حسن فاعلی. هم کار خوب می کند، هم برای رضای خدا می کند.

اگر کسی آدم خوبی باشد، ولی کارش بازی باشد؛ معصیت نکرده، مؤمن هست؛اما چون یک رکن را از دست داده، به هدف نمی رسد. یا کارش کار خوبی است، به نفع جامعه است، ولی او موحد نیست؛ چون فاقد حسن فاعلی است، یک گوشه را از دست داده است. ما به سمتی در سایه آن حضرت حرکت می کنیم که هم حسن فاعلی داشته باشیم، هم حسن فعلی تا بشود جمیع شئون ما للّه، آنوقت بشر به این وضع می رسد؛ آنگاه می شود لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشر کون (۷).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱) سبأ / ۱۰

(۲) کلیات شمس / غزل ۲۱۳۰

(۳) الأمالی ل لطوسی / ۳۴۱

(۴) قمر / ۵۵

(۵) الکافی / ۱ / ۴۷۲

(۶) هود / ۸۶

(۷) توبه / ۳۳

* سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در دیدار با جمع کثیری از طلاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم قم به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر (عج) قم ؛ دفتر مقام معظّم رهبری ـ ۱۳۸۱

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات
پيوندها


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 455
بازدید هفته : 685
بازدید ماه : 1944
بازدید کل : 285361
تعداد مطالب : 201
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1